تاريخ : 17 / 7 / 1395 | 8:23 | نويسنده : قربانی

اعظم اکبری در آستانه ورود به روز کودک با حضور در مدارس جوکار از کتابخوانان برتر گروه سنی کودک و نوجوان تقدیر کرد.

اکبری درمدارس معراج ، شهید زنگنه و شهید اسماعیل جوکار حاضر شد و ضمن اشاره به جایگاه کتاب و کتابخوانی گفت : موفقیت دانش آموزان در گرو ارتباط برقرار کردن با کتاب و کتابخانه است . تجربه ثابت کرده دانش آموزانی که بیشترین مراجعه به کتابخانه را دارند و با این محیط فرهنگی تعامل بیشتری دارند موفق تر می باشند . و ضمن اشاره به سال خواندن گفت : خواندن هیچ وقت تعطیل نمی شود در ایام تابستان که دانش آموزان از کتاب و مدرسه فاصله می گیرند  با حضور در کتابخانه و خواندن کتاب ثابت کردند خواندن هرگز تعطیلی ندارد و با امانت کتاب های متنوع خود را برای مهر ماه هر چه بیشتر آماده نمودند . 

در پایان از دانش آموزان فعالی که بیشترین امانت کتاب را در ایام تابستان داشتند تقدیر شد.


تاريخ : 15 / 7 / 1395 | 12:15 | نويسنده : قربانی

مسئول کتابخانه شهدای گمنام بیان کرد : همزمان با دهه اول محرم اطلاعات و آموزه هايي در را بطه با قيام سيدالشهدا، وقايع كربلا و فرزندان امام حسين (ع)، به صورت كودكانه و در قالب تصوير به كودكان انتقال داده شد .باشد که کودکان و نوجوان هر چه بیشتر با فرهنگ غنی عاشورا آشنا شوند و نیز وقایع عاشورا و کربلا را بیش از بیش فرا گیرند .

همچنين با استفاده از كتاب بچه ها بريم كربلا قسمتي از وقايع روز عاشورا بيان شد.


تاريخ : 11 / 7 / 1395 | 7:50 | نويسنده : قربانی

 

 ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﺷﻤﯿﻤﺖ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺍﯼ ﺗَﻦ ﺑﯽ ﺳﺮ
ﭼﻮﻥ ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﻋﻄﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺭﺵ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ

 


 


تاريخ : 10 / 7 / 1395 | 12:51 | نويسنده : قربانی

«کجاست برادرم؟ کجاست یاورم؟

امروز پیش از همه، اجازه نبرد خواستی. گفتم: عباسم! اذا مضیت تفرق عسکری... اگر از دستم بروی، سپاهم از هم می‌گسلد.

نورچشمم علی‌اکبر، یادگار برادرم قاسم، تمام یاران، برادران، برادرزادگان و خواهرزادگانمان را پیش تو فرستادم. عزیزترینم! تا تو بودی امید و رغبت و انگیزه حیات هم بود...

آنگاه که همه رفتند با چشمانی اشکبار و لحنی ملتمسانه آمدی که: «مولای من! به خدا که جگرم از داغ رفتگان می‌سوزد و زندگی را بی‌اینان خوش نمی‌دارم. آقای غریب و بی‌کسم، بگذار بجنگم!»

بگذارم بجنگی؟ تو آخرین امید و عزیزترین کس حسینی. تو ماه خاندان بنی‌هاشمی. تو جگربند و تکیه‌گاه منی. اگر گزندی به وجود نازنینت برسد چه؟ اگر زنان و اطفال خیمه‌گاه خبردار شوند که به تو چشم زخمی رسیده، بند دل و رشته امیدشان پاره می‌شود... نه برادرم، نه امیدم، نه... جنگ نه، اما کودکان تشنه‌اند. اگر می‌توانی، تنها قدری آب...


 

آه، آه، آه...عباسم! آیا در خوابی که امید بیداریت را داشته باشم. بر من دشوار است که تو را به زمین تفته غرقه به خون بنگرم.

الان انکسر ظهری و قلت حیلتی و شمت بی عدوی.

حال، کمرم شکست و رشته تدبیرم گسست و دشمنم به زبان شماتت در بست

برگرفته از  کتاب «ماه به روایت آه» اثر منتشر شده توسط ابوالفضل زرویی نصرآباد 

درباره زندگانی حضرت ابوالفضل العباس (ع) از بدو تولد تا هنگام واقعه عاشورا


تاريخ : 8 / 7 / 1395 | 8:19 | نويسنده : قربانی

برنامه های هفته دفاع مقدس کتابخانه شهدای گمنام جوکار در قاب تصویر

 


سیر مطالعاتی از کتابهای دفاع مقدس با حضور خواهران بسیجی

 

     مسابقه جمله نویسی ( بهترین جمله از کتابهای دفاع مقدس که خوانده ام )

    معرفی کتاب بهنام (شهید بهنام محمدی. شهید 13 ساله ) در جمع اعضای کودک و نوجوان

نمایشگاه کتاب دفاع مقدس